نویسنده: مهران موحد
مهمترین نقطۀ تمایز شخصیتهای بزرگ و تاریخساز از انبوهی از مردمان معمولی در قدرت ارادۀ آنهاست. بحرانها و حوادث بزرگ، شخصیتهای نامعمول را از معمولیها جدا میکند. مطالعۀ زندگی پرفراز و نشیب و هنگامهخیز احمدشاه مسعود نمایانکنندۀ این است که برجستهترین ویژگی آن بزرگمرد «ارادهمندی خللناپذیر»ش بود. او از همان عنفوان جوانی که به صورت جدی پا به عرصۀ سیاستورزی و نظامیگری گذاشت، همه روزه با چالش و بحران مواجه بود. زندگی احمدشاه مسعود از روزهای آغازین مبارزه تا زمان شهادتش، با حادثه و چالش و خطر عجین شده بود. سالهای متمادی، همۀ دشمنان داخلی (درونحزبی و برونحزبی) و خارجیاش دست به دست هم دادند تا او را از میان بردارند یا کوچکش کنند و در این راه از هیچ حیله و مکری فروگذار نکردند، ولی موفق به این کار نشدند. از نظر قدرت اراده هیچکسی از بزرگان معاصر افغانستان را نمیتوان با او شبیه دانست. او در زندگیاش تصمیمهای کلانی گرفت که جهتگیری تاریخ کشور را شکل داد؛ تصمیمهای کلانی که حتا فکر کردن راجع به آنها از مخیله همگنانش خطور نمیکرد. او درحالی آخرین سالهای زندگی پربار و برگش را سپری میکرد که به رغم حسد حاسدان و مکر دشمنان بر تارک تاریخ ایستاده بود و قلوب میلیونها انسان را در سراسر جهان تسخیر کرده بود. شهادتش نیز در اوج سربلندی و افتخار اتفاق افتاد. اگر ما بخواهیم به قدرت اراده پی ببریم زندگی و مبارزۀ قهرمان ملی کشور بهترین نمونه برای مطالعه خواهد بود.
او به خوبی میدانست که انجام دادن کارهای بزرگ به داشتن قدرت مربوط است. به همین خاطر، قدرتطلبی را امری مذموم نمیدانست و برای کسب قدرت همیشه تلاش میورزید. اما فرق او با دیگران در این بود که قدرتطلبیاش معطوف به تحصیل منافع جمعی بود، نه به منظور ارضای نیازهای غریزی.
در فرهنگی که برای احراز و حفظ مقام و منصب، کشتن پدر یا کور کردن پسر، اتفاقی عجیب و نامنتظر نیست، شهید مسعود بارها از برای منافع ملی و مصالح کشوری ایثار کرد و منصب حکومتی را به دیگران واگذار کرد. او عملاً به کرات این نکته را ثابت کرد که دلبستۀ مقام و منصب نیست بلکه از قدرت به نفع مصالح عمومی بهره میگیرد. او در هنگام فتح کابل میتوانست پیشنهادها در مورد انحصار قدرت را مد نظر قرار دهد و پشاورنشینان را نادیده بگیرد. اما او این کار را نکرد و تصمیم در مورد حکومت را به «رهبران» محول کرد تا تاریخ بار دیگر به عظمتش گواهی دهد.
یکی از ویژگیهای مسعود که او را زبانزد خاص و عام کرده بود «توان جنگاوری»اش بود. او معتقد بود که جنگ چهرۀ دیگر سیاست است و هرگاه رسیدن به آرمانهای سیاسی جنگ را اقتضا کند باید دل به دریا زد و سلاح به دست گرفت و به مصاف دشمن رفت. بارها اتفاق افتاده بود که همۀ دوستان و دشمنان مسعود، کارش را پایانیافته تلقی میکردند و خود را برای انطباق با شرایط جدید آماده میساختند، ولی او طور دیگری میاندیشید و به سرعت ورق را به سود خود و پیروانش برمیگرداند و همه را بهتزده میکرد. بدون مبالغه قدرت جنگاوری مسعود او را در عداد رهبران بزرگ نظامی دنیا قرار داده است.
او با آنکه عمدۀ عمرش را در نظامیگری سپری کرد، ولی وقتی به سیاستورزی روی آورد عملکرد خوبی از خود بهجا گذاشت و نشان داد که درخششاش در عرصۀ نظامیگری به معنای بیاعتناییاش به امور سیاسی نیست. سفرش به اروپا و حرفهایی که در آنجا زد بیانگر این بود که شخصیت مسعود در طول زمان و با چشیدن گرم و سرد روزگار، صیقلخورده و آبدیده شده و به کمال رسیده است.
مسعود این نکته را به خوبی درک کرده بود که در سیاست، تصویر خیلی بیشتر از واقعیت مهم است چرا که اساس قضاوت انسانهای عادی را تصویر شکل میدهد نه واقعیت عینی. روی همین جهت، او به رسانه بسیار اهمیت میداد و از رسانهها به خاطر ارائۀ تصویری مثبت از خود و جبههاش به خوبی بهرهبرداری میکرد. او با آنکه در دوران جهاد، در منطقهای دورافتاده به کار و پیکار مشغول بود، اما توانسته بود ماهرانه رسانههای غربی را به سود آرمانهایش سَمت و سو بدهد. هماکنون، بیشترین عکس و ویدیو در مورد بزرگان دوران مبارزات آزادیخواهانه مردم افغانستان، از مسعود به یادگار مانده است. او در هنگام ظاهر شدن در برابر کمره میدانست که چه واژههایی را به کار بگیرد و چه ژستهایی را انتخاب کند. همین ویژگی رسانهدوستیاش بود که باعث شد تاریکاندیشان مسلماننما با سوء استفاده از نام خبرنگاری او را ترور کنند و ملتی را به ماتم بنشانند.
روانش مینوی باد و یاد و نامش گرامی